این گزارش که در شماره روز سه شنبه سی و یکم شهریور 1394 خورشیدی به قلم علی درویشی انتشار یافت، می خوانیم: آگاهی بر لغزش، لغزش بُر است! اگر ما از جهان سومی برگذشته ایم و کشوری در حال توسعه هستیم، توسعه ما ناپایدار بوده و در غیاب مدیریت مدبرانه، با هدرکَرد آب، کمر کشاورزی شکسته است.
در دولت نهم برخی از امکانات مدرن شهری مانند ورزشگاه های سرپوشیده، بیهوده به روستاهای ندار برده شد، ولی به تغییر آبیاری سنتی به ساختار مدرن توجه ای نشد، از این رو، شیوه آبیاری کشاورزی در هزاره سوم ما، مانند دوران واپس مانده قاجار است!
وضعیت جهان نیز به لحاظ آب، بهتر از ما نیست. کشورهای عربی به اندازه ای درمانده شده اند که دست نیاز به سوی دشمن خود دراز کرده اند و اسراییل نیز برای دوست یابی در منطقه، به پیشواز رفته و تکنولوژی پیشرفته شیرین سازی آب خود را در اختیار عربستان قرار داده است که هزینه بسیار پایین تری از دستگاه های قدیمی عربی دارد.
کمبود آب سبب شده است که سیستم قطره ای آب به پرورش ماهی نیز راه یابد. یک ماهی در جزیره کوییزلند استرالیا که بیرون از آب می تواند تا 6 روز از اکسیژن هوا استفاده کند و نفس بکشد و به زیست خود ادامه دهد، انگیزشی شده است تا پژوهشگران مناطق خشک و بی آب، به اندیشه پرورش ماهیانی بیفتند که قانع به قطره ای آب خواهند بود!
در محیط های گرم و کم آب و بیابانی برخی کشورهای عربی، پژوهش هایی در حال انجام است و ماهی و گیاهانی مانند انگور، گوجه فرنگی و فلفل، در گلخانه و با کم ترین آب پرورش می یابند. با لوله های باریک، اکسیژن به ریشه گیاهان تزریق می شود و این اکسیژن، نیترات آب را می گیرد و آب بدون نیترات دوباره به مخزن ماهیان بر می گردد.
در فرایند دیگری آب ماهیان را از پالایه(فیلتر) رد می کنند و سرگین(مدفوع) ماهیان را می گیرند و به جای کود، پای بوته گیاهان می ریزند و آب پاکیزه را دوباره به مخزن ماهیان بر می گردانند. دانشجویان کشاورزی(برای نمونه از اردن) فراخوانده شده اند تا از نزدیک نتایج این پژوهش ها را مشاهده کنند. همین دانشجویان در بازگشت، داده ها را به کشاورزان کشورهای عربی انتقال می دهند تا در زمینهای خود و در فضای آزاد، به کار بندند.
این پژوهشگران کوشیدهاند در این گلخانههای در دل بیابان و زیر گرمای شدید خورشید، شالیزار هم ایجاد کنند و با آبیاری بارشی و قطره ای، گونه ای برنج پرورش دهند.
**فناوری پخش بارانی آب
آمریکا تامین گر بیش از 12 درصد برنج جهان است. روش«سنترپیوت»، فناوری پخش بارانی آب از هوا بر شالیزارهای برنج در آن کشور است، که یک دوم روش غرقابی، آب می برد. نیاز به غرقابی بودن زمین، گستره زیر کشت برنج را هرسال محدودتر می کند. ولی، با شیوه «سنترپیوت»، امکان کشت برنج در زمین های دارای شیب هم فراهم شده است.
پژوهشگران آمریکایی همچنین در پیِ ساخت موتورهای آبیاریِ کم سوختی هستند که «سنترپیوت» را اقتصادی تر کند. آنان با بذر برنج هیبرید(ترکیب دو نژاد برای زایش بهتر) محصول زمین زیر کشت را تا 25 درصد افزایش داده اند.
نیاز به برنج به اندازه ای است که اینک در جنوب تهران با فاضلاب، برنج تولید می شود، فاضلابی که پیش از ورود به زمین های جنوب، پالایش نمی شود.
شهرها می گسترند و شالیزارها در برابر غول شهر، عقب نشینی می کنند و کوچک و کوچکتر می شوند. آوای ناقوس کمبود برنج در سال 2008 میلادی در جهان پیچید؛ و هند بی درنگ در هراس از کمبود درون کشوری، راه صادرات برنج به خارج را بست و برنج بسیار گران شد؛ این در حالی است که این ماده، پایه غذای نیمی از انسان های گرسنه جهان و کودکان مبتلا به سلیاک است و بی گمان با پژوهش های «گروه های خونی دکتر آدامو» بر این شمار افزوده خواهد شد.
**ماهی؛ غذای دوم ساحل نشینان
در حالی ماهی غذای بسیاری از ساحل نشینان تهیدست است که بیشتر ماهیانی که از اقیانوس ها و دریاها صید می شود، جایگزین نمی شوند!
در 50 سال گذشته، صنعت ماهیگیری جهان، پیشینه نابودی 90 درصد از بزرگترین گونه های اقیانوسها را در کارنامه سیاه خود دارد. در روش خطوط طویل، هر شب، چهار و نیم میلیون قلاب در آب انداخته می شود.
غول شرکت های تجاری ماهیگیری جهان برای هرچه زودتر به پایان بردن ماهیان اقیانوس ها، کورس گذاشتهاند. آن ها از ترفندهای ردیابی های صوتی(سونار) و یا تورهای انحرافی و کشتی های لایروبی استفاده می کنند و بافت تورهایشان همواره ریزتر میشود تا بچه ماهی ها نیز شانس زندگی و زادآوری در آینده را از دست بدهند؛ چرا؟ چون در جهان، مشتریان ماهیان کوچک، فزونی گرفته است، زیرا جیوه کمتری دارد! این مشتریان از خوردن بچه ماهی ها دچار رنج وجدان نیستند، ولی از این که مبادا مغز کودکان شان از جیوه و مواد شیمیایی موجود در ماهیان بزرگ، دچار آسیب شود، نگرانند.
خواندن این خبرها برای ما انسانها فقط لحظه ای درد به همراه دارد، ولی ماهیان، به سبب سیستم های عصبی مغزشان ـ به گفته دانشمندان انگلیسی همواره درد می کشند.
دیدگاه فریبرز مهردادی ـ کارشناس آب در این مورد: مراکز به ظاهر بی زیان پرورشِ ماهیِ، همواره در حال انتقال مواد ویرانگر نیتروژن دار به طبیعت هستند. مراکز پرورش ماهی، گرچه آسیبی به اقیانوس ها نمیزنند، اما در کرانه دریاها، جنگل های ساحلی و زیستگاه های طبیعی بسیاری را در جهان نابود کرده اند. ماهیگیران بومی با این ویرانگری، خشتی از زیربنای خانه خود بیرون می کشند، زیرا جنگل های ساحلی، سپری در برابر خیزاب های سونامی هستند.
**تشنگی فزاینده جهان
آب های آزاد جهان از مواد شیمیاییِ تولیدِ انسان آلوده است و روزی فرا خواهد رسید که اقیانوس ها و دریاها، دیگر موجود زنده آبزی نداشته باشند؛ و آن وقت روشن نیست، دریای بی ماهی و مرجان، چگونه دریایی خواهد بود؟!
شاید از همین رو یک گروه هنرمند ایرانی(پیله بهشت)، با هدف افزایش آگاهی مردم نسبت به آسیب هایی که گریبانگیر محیط زیست است، تاکنون 2 نمایشگاه برپا کرده اند که یکی از آن ها در هواداری از ماهیان جهان، «ماهی و مرجان» نام دارد. یا گروه موسیقی ایرانیِ خورشید سیاه، که سخنگوی جانوران و گیاهان و درختان بی زبان شده است!
در روستاها کمبود آب بیداد می کند، در شهرها مصرف بی رویه آب! آب کیفیت دار از سفره غذای مردم رخت بربسته است. کرمان از آب بی کیفیت در رنج است و همین آب اندک باقیمانده نیز از زه آب ها و فاضلاب های شهری و صنعتی آلوده تر می شود. در پایتخت تنها بسنده است که شیر آب را لمس کنی تا آبشار ببینی و ترا به دودلی بیندازد که کشور به راستی در تشنگی آب می سوزد؟
تهران قدیم، برای چنارهایش ـ که کم آب بر بود ـ چنارستان نام داشت، ولی امروز در این بی آبی، درخت بید پُر آب بر کاشته اند. چنارستان، یک زمانی پر از روستا بود و دارای آب فراوان برای کشت وکار؛ ولی اینک، این کلانشهر با خانه ها و چمن ها و گیاهانش، آب پاک بسیار زیادی را تبدیل به فاضلاب می کند که به کار کشاورزی نمی آید.
آب های رودخانه های کشور کاهش یافته است. گوشه چشمی به وضعیت منابع آب زیرزمینی در این سال ها، داستان غم انگیز «برداشتِ غیرمجاز» میلیاردها متر مکعب از آبخوان ها را در دل خود دارد.
نگاه روشنک رضایی ـ کارشناس محیط زیست، مگر این نیست: فناوری بیچاره به ما چنین مجوزی نداده است که با دستگاه های فناوری پیشرفته، آب برداشت کنیم، بلکه ما چنین تعریفی برای فناوری قائل شده ایم! ایران در شمار 3 کشور نخست مصرف بی برنامه آب است. چون چاه ها دیگر جوابگو نیست، بیش از پیش کف شکنی می شود تا بیشتر به ژرفا برسد. ولی باز باغ ها و شالیزارها و پسته زارها از نبود آب می خشکند. مردم اهواز و آبادان و خرمشهر دیگر امکان سیرابشدن از کارون را ندارند، ولی کرخه نیز از رفع نیاز آنان ناتوان است؛ ساخت سد کرخه قرار بود چند میلیارد متر مکعب آب شیرین بینبازد، که چنین نشد؛ و هزاران کیلووات برق تولید کند، که نکرد!
**سبب های هدر رفت آب
در 50 سال گذشته، با افزایش جمعیت و درخواست غذا، 70 درصد آب ذخیره گاه ها بدون جایگزینی، برداشت شده است. پمپاژ 3 برابر آب از 200 متری آبخوان ها در زمان دولت نهم، در هنگامه ای رخ داد که گوش فلک از هشدارهای کم آبیِ دلسوزان ایران زمین، کر شده بود.
ذخیره آب های دینامیک(باران و برف و آب های سطحی رودخانه ها) ته کشیده و برداشت از ذخیره های استاتیک(آب های هزاره آبخوان ها) از خط سرخ گذشته است و کفگیر برداشت آب، به تهِ آبخوان ها رسیده است.
ذخیره آب های شیرین فسیلی(آبخوان ها) در سال 1360، حدود 200 میلیارد مترمکعب بود، ولی اینک فقط یک سومش مانده است. آبخوان ها زمانی بیش از پیش آسیب دید که رییس دولت نهم در یکی از سفرهای استانی خود، اجازه کندن چاه های بی مجوز را داد.
شاید بتوان به کودک گفت کمی کمتر نفس بکش، یا نفس عمیق نکش، ولی نمی توان گفت، غذا نخور! افزایش تولید برای پاسخ به درخواست غذا، نیاز به منابع آب دارد، آبی که باید با مطالعات توپوگرافی(استعدادخاک) و سازگار با چونیت اکولوژیک(رابطه انسان/زمین/محیط) مصرف شود. از این رو هرگام برای افزایش جمعیت، لازمه اش دوگام برای افزایش منابع آبی است، چون امکان همزمانی افزایش جمعیت و کاهش مصرف آب نیست!
روشنک رضایی در ادامه گفت شنود با روزنامه اطلاعات درباره دریاچه ارومیه می گوید: دریاچه های نمک(مانند ارومیه تباه شده)دریاچه سرطان نیستند، بلکه از سرطان پیشگیری می کنند. ارزش این دریاچه ها کم از دریاچه های آب شیرین نیست؛ زیرا پیش از آن که باد، ریزگردهای نمکی را به شش های کودکان بفرستد، در خود می مکند؛ آمارها نشانگر افزایش فزاینده سرطان پوست پس از احتضار ارومیه است، که چهارپایان را نیز ایمن نگذاشته است.
**رنج گتوها
در این کمبود آب، کشور با درخواست بیشتر آب از سوی جمعیت بیشتر، صنعت توسعه یافته تر و کشاورزی رو به گسترش نهاده و خدمات پردامنه تر مواجه است. کم آبی، دامنگیر همه استان های کشور است، حتی گلستان سبز؛ و سبب بیکاری بیشتر و نداری فزونتر روستاییان است. کشاورزان کناره های دریاچه ارومیه، هرچه بکارند، مگر نمک نخواهند دَروید.
در برخی از روستاها زنان همه روز، چشم به راه رسیدن تانکرهای آب می نشینند و روستانشینان همچون مش حسن(مهرجویی)، گواه مرگ چهارپایان خود از بیآب هستند.
در روم باستان و زمان ساسانیان، اسیران(گتوها) را در محله های پرت شهر جا می دادند تا با مردم شهر، تماس کمتری داشته باشند؛ مشاهده فیلم هایی که رنج گتوها(مهاجران حاشیه نشین) را در کشورهای مهاجرپذیر غربی نشان می دهد، لرزه به تن آدمی می اندازد. اینک همان وضع برای مهاجران درون کشوری ما در حال رخ دادن است.
میلیون ها روستاییِ کوچیده به شهرهای بزرگِ دارای امکانات گسترده، از هرگونه امکانات ایمنی، بهداشتی و سکونت و رفاه و آسایش نابرخوردارند. کودکان روستایی زیر دکل های برقِ فشار قوی بازی می کنند و به جای شاخه درختان، به آن می آویزند، محیط سکونت شان فاضلاب شهری ندارد، از آب آلوده می نوشند، اتاقی از آن خود ندارند و برخی از آنان هرگز امکان تحصیل نمی یابند.
اما مهندس روشنک رضایی، باور دارد که بیشترین آسیب را کشاورزی به آب زده است و بیشترین آسیب را نیز کشاورزان از بحران آب میبینند. او می افزاید: از این رو با کاهش کشت وکار، شهرها باید به پیشواز مهاجران بیشتری بروند و حاشیه نشینی بیشتری را تاب بیاورند و غذای بیشتری از خارج وارد شود.
**کم آبی، دشمن پنهان
بجا نخواهد بود اگر دست افشانی کنیم که پس از 30 سال خشکسالی در پیش رو، سرانجام موسم پربارانی فراخواهد رسید و دشت های مُرده، زنده و کشتزارهای تشنه، سیراب خواهند شد و دخترکان سیستانی دیگر نیازی نیست برای جرعه ای آب، کیلومترها راه بپیمایند! زیرا مجهزترین هواشناسی ها نیز امکان پیشبینی پس از 30 سال خشکسالی را ندارند!
از خشکسالیِ 15 سال گذشته، نه قدم به سال های پر بارش، بلکه پا به خشکسالیِ 30 سال در پیش رو گذاشته ایم؛ بنابراین زمانش رسیده که باور بیاوریم ایران کشور کم آبی است! به ویژه این که پژوهش های جهانی نیز همین را می گویند. به گزارش«انستیتو جهانی منابع طبیعی» مردم ایران در شمار ملت هایی اند که از وضعیت کم آبی رنج می برند.
بررسی دستگاه گوارش مومیایی ها نشان می دهد که مصر باستان در فاصله سال های 3500 تا 1500 پیش از زادروز مسیح، با خشکسالی های درازمدت مواجه بوده است؛ ولی دوام شان نشانگر آن است که با مدیریت، بلا را از سر گذراندند.
در نیایش های کوروش بزرگ به خشکسالی اشاره شده است. در دوران صفویان و قاجار(با فرمانروایان بی کفایت) نیز در ایران خشکسالی رخ داد؛ ولی مردم قلمروهای خشک ایران، با کندن کاریز، آن را مدیریت کردند. مدیریتِ کاریزانه آب در گذشته، حفظ هوشمندانه آب از سوی مردم بود، ولی امروز ساخت سد، دم دست ترین کارها است؛ آن هم بی توجه به آفتاب تابان آسمان کشور و بخارشدگی زیاد آب در پشت سدها. رودخانه کرخه، آوردش کمی بیش از 6 میلیارد متر مکعب است، ولی سد سوار بر آن، بیش از 13 میلیارد متر مکعب است!
**چشمداشت بیهوده
از مهندس فریبرز مهردادی در باره وضعیت دشت ها می پرسم. می گوید: شنیدم شعر می گویید؟
می گویم: گاهی!
ـ می گوید: بنابراین جا دارد مرثیه ای هم برای دشت های مرده بسرایید، زیرا نیمی از دشت های کشور خشکیده و نوبیابان های بیشتری به کهنه بیابان های دیروز افزوده شده است. دولت چشمداشتش این است که خودِ کشاورزان برای سامانه آبیاری قطره ای گام بردارند، در حالی که کشاورزان در امور ساده زندگیِ روزانگی خود وامانده اند.
مدیریت یعنی تشویق مردم برای دست کشیدن از دامداری و رویکرد به کشت محصولات کم آب. انتقال صنایع آب بر مانند فولاد نیز از استان های کم آب به سوی آب های آزاد گریزناپذیر است! بی گمان در توان کشاورز کم توان نیست که آب شور را شیرین کند، ولی صنایع از پسِ کارگذاری دستگاه های آب شیرین کن بر می آیند و یا سامانه تبدیل فاضلاب به آب. اینک کشاورزی، فدای صنعت می شود. کندن چاه از سوی کشاورزان بی آب ـ که هیچ سرمایه ای مگر زمین و نیروی بازوی خود ندارند ـ قدغن است، اما برای گرداندنِ چرخ برخی صنایع سرمایه داران، چاه های آرتزین می زنند. حقیقت این است که رسیدن به خودکفایی در چهار/پنج محصول کشاورزی، بستگی به موجودیت آب دارد، نه دستور و بخشنامه! آیا منطقی است که تولید، افزایش یابد و منابع آبی حفظ شود و برداشت آب به نصف برسد؟
می گویم: راهکار شما؟
چکیده و کوتاه می گوید: جایگزینی فرآورده های کم آب بر به جای فرآورده های پر آب بر!
*منبع: روزنامه اطلاعات
**گروه اطلاع رسانی**2059**9131