
نقش کلیدی بخش کشاورزی در صرفه جویی آب

هر فرد تهرانی بهطور متوسط روزانه سه پلاستیک وارد چرخه محیط زیست میکند، با مصرف نکردن یک کیسه پلاستیکی در هفته در هر خانوار ایرانی، میتوان از مصرف حدود یک میلیارد کیسه پلاستیکی در سال جلوگیری کرد که این میزان برابر با 10 هزار تن پلاستیک است.
مدیر روابط عمومی ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران امروز در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا) از برگزاری مراسم روز بدون نایلکس در تاریخ 21 تیرماه در سطح مناطق 22گانه تهران، میادین میوه و ترهبار و فروشگاههای شهروند خبر داد و گفت: شعار مصوب ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهرداری تهران “امروز یک کیسه پلاستیکی کمتر” است و مراسم اجرای این روز از 21 تیر آغاز و تا 26 تیرماه نیز ادامه خواهد داشت.
لیلا نوریان هدف از اجرای این مراسم را فرهنگسازی و آموزش به شهروندان درباره مضرات استفاده از پلاستیکها و معرفی محصولات جایگزین که قابلیت تخریبپذیری را دارا باشند، عنوان کرد و افزود: این مراسم با حضور سازمانهای مردمنهاد و NGOها در 10 فروشگاه شهروند و 15 میدان میوه و ترهبار بهطور ویژه برگزار خواهد شد، در سایر شهرها نیز با توجه به استقبال مردم، شبکههای اجتماعی و سازمانهای مردمنهاد فعالیتهایی را انجام خواهند داد.
وی با اشاره به اینکه کیفیت برگزاری این روز و هفته از کمیت آن از اهمیت بیشتری برخوردار است، از انجام فعالیتهای آموزشی در سطح مناطق 22گانه تهران خبر داد.
نوریان خاطرنشان کرد: روز بدون نایلکس بهانهای برای مشارکت در کاهش تولید و مصرف کیسههای پلاستیکی است، امیدواریم در این روز بتوانیم با آموزش بیشتر، فرهنگسازی، پخش پوستر و بروشور در سطح شهر و تشویق مردم به استفاده از کیسههای زیست تخریبپذیر نقش مؤثری را در تغییر روند استفاده از نایلونهای پلاستیکی داشته باشیم.
گفتنی است، نظر به اهمیت حفاظت از محیط زیست و اقدامات انجامشده در بیشتر کشورهای جهان مبنی بر کاهش مصرف آلایندههای زیستمحیطی همچون پلاستیک پلیمری و توجه ویژه شورای اسلامی شهر تهران و مسئولان شهرداری به این امر، سازمان میادین میوه و ترهبار تعیین یک روز نمادین با عنوان روز بدون نایلکس در شهر تهران را با شعار امروز یک کیسه پلاستیکی کمتر را به ستاد محیط زیست و توسعه پایدار شهر تهران پیشنهاد داد که در نتیجه این ستاد بهمنظور فرهنگسازی و ارتقای سطح دانش شهروندان در زمینه مضرات استفاده از کیسههای پلاستیکی، روز 21 تیرماه را به نام روز بدون نایلکس اعلام کرد.
آمار نشان میدهد که سالانه بیش از چهار میلیارد کیسه پلاستیکی بهعنوان زباله در طبیعت رها میشود که اگر این تعداد کیسههای پلاستیکی به هم وصل شوند، میتوان این نوار طویل را 63 مرتبه دور زمین پیچید. همچنین سالانه یک میلیارد پرنده و پستاندار بهدلیل خوردن این کیسههای پلاستیکی جان میبازند.
مطالعات نشان میدهد اگرچه کیسههای پلاستیکی قابل بازیافت و استفاده مجدد هستند، اما تنها یک تا سه درصد این کیسهها بازیافت میشوند.
بررسی مشکلات استفاده از ظروف یکبار مصرف پلیمری و کیسههای پلاستیکی و معرفی جایگزینها
– طبق آمار جهانی روزانه 3.5 میلیون تن زباله در سراسر دنیا تولید میشود که سهم ایران در این تولید به 40 هزار تن در روز میرسد. این میزان 1.15 درصد تولید زباله جهان است.
– بر اساس آمارهای ارائهشده هر فرد تهرانی بهطور متوسط دروزانه سه پلاستیک وارد چرخه محیط زیست میکند.
– با مصرف نکردن یک کیسه پلاستیکی در هفته در هر خانواده ایرانی میتوان از مصرف حدود یک میلیارد کیسه پلاستیکی در سال جلوگیری کرد که این میزان برابر با 10 هزار تن پلاستیک است.
اثرات بهداشتی
– ظروف یکبار مصرف پلیمری و کیسههای پلاستیکی در صورت تماس با مایعات و مواد غذایی بالای 40 درجه، مادهای شیمیایی و تلخ به نام استایرن از خود خارج میکنند که بیش از 77 نوع بیماری سرطانزا را به همراه دارد.
– از قرار گرفتن مواد پلاستیکی در مجاورت حرارت بالا یا دماهای خیلی پایین (نزدیک به نقطه انجماد)، یک ماده شیمیایی با خصوصیات شدیداً سمی و سرطانزا به نام دیوکسین (Dioxin) آزاد میشود. به همین دلیل نوشیدن چای و همچنین آب یخزده در داخل ظروف پلاستیکی، در صورت استفاده مداوم در بلندمدت میتواند باعث ایجاد سرطانهای دستگاه گوارش شود.
– قرار دادن نان داغ در کیسه پلاستیکی باعث شکسته شدن شاخههای پلیمتری کیسه و مهاجرت مونومر به داخل مواد موجود در آن و در نتیجه ورود به سیستم غذایی و بدن انسان خواهد شد که در نهایت در بلندمدت منجر به سرطان میشود
متأسفانه امروزه میلیونها روزهدار در ایام ماه مبارک رمضان و سایر ایام مذهبی، نذورات خود را در ظروف یکبار مصرف توزیع میکنند، در حالی که از آلودگی و سرطانزا بودن این ظروف بیاطلاع هستند.
اثرات محیط زیستی
پلاستیکهای پایه نفتی با ماندگاری بهطور متوسط 300 سال یک ماده تجزیهناپذیر محسوب میشوند. این در حالی است که کیسههای تجزیهپذیر با پایه غیرنفتی بهطور متوسط از چند هفته تا یک سال تجزیه شده و به طبیعت بازمیگردد.
راهحل:
تغییر الگو و کاهش مصرف کیسهها، ظروف و محصولات یکبار مصرف پلاستیکی و به جای آنها استفاده از ظروف با پایه گیاهی (نشاسته ذرت، سیبزمینی و…) و نیز بازگشت به فرهنگ سنتی استفاده از ساکهای پارچهای برای خریدهای روزانه و ظروف ملامینی و چینی، برای توزیع نذورات.
امروزه در دنیا ظروفی تولید و عرضه میشود که به طور کامل از نشاسته گیاهی ساخته شده و حتی قابل خوردن میباشند. به این ظروف، زیستتخریبپذیر گرفته میشود.
مزایای استفاده از ظروف یکبار مصرف گیاهی و کیسههای پلاستیکی تجدیدپذیر:
– سازگار با محیط زیست
– تهیهشده از منابع اولیه تجدیدپذیر و عدم وابستگی به مواد اولیه نفتی
– بدون هیچگونه آثار تخریبی بر محیط زیست پس از تجزیه شدن در خاک
– مصرف انرژی کمتر در فرآیند تولید/
بهدنبال کشت موفق کلزای فرانسوی در مزارع کشور بهعنوان دومین پروژه، بذور سویای انگلیسی از هفته آینده در استانهای گلستان، خوزستان و اردبیل کشت میشود.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری کشاورزی ایران (ایانا)، کشت گیاهان روغنی ازجمله سویا و کلزا دارای سابقهای طولانی در کشور بوده و روشهای سنتی تولید باید بهروزرسانی شود و برای این منظور و در راستای اجرای طرحهای اقتصاد مقاومتی در کشور، وزارت جهاد کشاورزی طرح خوداتکایی تولید هشت محصول استراتژیک بهویژه روغن مورد نیاز کشور را در دستور کار قرار داد که ازجمله آن میتوان به تکنولوژی انتقال دانش فنی تولید بذر از کشورهای مطرح دنیا اشاره کرد.
کشور انگلستان و فرانسه پیشرو در تولید دانههای روغنی بوده و بدینمنظور بر اساس تفاهمنامه منعقدشده در بهمنماه سال گذشته مقرر شد که شرکت خدمات حمایتی کشاورزی بهعنوان مجری برنامههای معاونت امور زراعت اقداماتی را برای واردات دانش فنی و تکنولوژی تولید بذور محصولات استراتژیک همچون سویا و کلزا اقدام کند.
در این راستا، بهعنوان نخستین پروژه، انتقال دانش فنی بذر کلزای هیبرید زمستانه از کشور فرانسه از خردادماه سال جاری اجرایی شد و برداشت موفقیتآمیز آن باعث شد که برای اجرایی شدن دومین پروژه که انتقال دانش فنی بذر سویای انگلستان است، برنامهریزیهایی انجام شود.
ریزش دانههای کلزا با ارقام جدید به صفر میرسد
مدیر امور تولید بذر و نهال شرکت خدمات حمایتی در گفتگو با خبرنگار ایانا درباره مزایای بذرهای وارداتی گفت: بذر کلزای وارداتی دوره رشد کوتاهتری داشته، بدینترتیب به آب کمتری نیاز دارد و عملکرد آن نیز نسبت به ارقام داخلی بالاتر است و در مجموع باعث میشود که مصرف بذر در هر هکتار کاهش یابد.
علی مسعودیفر افزود: اگر برداشت کلزاهای کشتشده در کشورمان به دلایل مختلفی همچون نبود کمباین به تعویق افتد، با ریزش شدید 10 تا 30 درصدی دانهها روبهرو خواهیم بود، در حالی که در رقمهای جدید وارداتی از آنجا که ژن تربچه وحشی به بذرهای فوق منتقل شده است، مقاومت آنها در مقابل ریزش بسیار بالا است. بنابراین حدود 20 درصد عملکرد این محصول در زمان برداشت بالا میرود.
وی خاطرنشان کرد: از دیگر مشکلاتی که کلزای ایرانی با آن روبهرو بود، مبتلا شدن به بیماریهایی همچون پوسیدگی ذغالی و فوما بود که ارقام جدید نسبت به این دو بیماری مقاوم است، بنابراین هیچ دغدغهای در این باره نخواهیم داشت.
مسعودیفر ادامه داد: در سال گذشته قرار بود که 100 تن بذر جدید کلزای وارداتی در مزارع بهکار گرفته شود که برخی مشکلات باعث شد حدود 15 تن از آن توزیع شده و در مزارع کشاورزان به زیر کشت برود که بررسیها از مزارع فوق نشان داد که عملکرد بالای پنج تنی و کیفیت مناسبی در تولید داشتهاند که در برنامه داریم در سال جاری ارقام زمستانه و والد آنها را به کشور وارد کنیم و به تولید انبوه برسانیم.
ورود 38 تن بذر سویای انگلیسی به کشور
سویا در ایران قدمتی 50 ساله دارد و به روش سنتی تولید میشود، اما عملکرد ارقام داخلی پتانسیل بیش از 2.8 هکتار را ندارند و ابتلا به بیماریهای مخلتف، دیررس بودن، حساس بودن به طول روز، ریزش غلافها موقع برداشت و پایین بودن درصد روغن و پروتئین بهویژه در کنجاله سویایی که ارزش غذایی آن برای خوراک دام است، باعث شد تا در زمینه واردات بذر سویا نیز اقداماتی انجام شود و در این راستا انتقال دانش فنی بذر سویای انگلیسی برنامهریزی شد و واردات آن از سه مبداء اوکراین، چک و انگلستان در دستور کار قرار گرفت که در این راستا مقرر است در روزهای پایانی هفته جاری کارشناسان انگلیسی بهعنوان پایلوت در سه استان گرگان، مغان و دزفول، کارگاههای آموزشی انتقال دانش فنی را برگزار کنند.
مدیر امور تولید بذر و نهال شرکت خدمات حمایتی درباره سویا نیز تصریح کرد: 38 تن از بذر وارداتی سویا به کشور وارد شده و ارقام فوق قرار است در سه منطقه بهصورت پایلوت به زیر کشت برود و از آنجا که کشاورزان منطقه آمادگیهای لازم را برای کشت دارند، به محض برگزاری کارگاه، کشتها انجام میشود.
مسعودیفر یادآور شد: بذرهای فوق از ارقام والدین یا مادری هستند که با ریزوبیومها نیز آغشته شدهاند، بنابراین ازت مناسب خاک را تأمین میکنند و امیدواریم که از ابتدای هفته آینده کشت آنها در استانهای فوق آغاز شود.
وی تأکید کرد: در ابتدا واردات 38 تنی بذر سویا مدنظر است که سپس گسترش پیدا میکند.
مدیر امور تولید بذر و نهال شرکت خدمات حمایتی اظهار داشت: شرایط آب و هوایی کشور ما بهگونهای است که پیشبینی میشود ارقام فوق عملکرد بسیار مناسبی داشته و بتوانیم کشاورزان را به کشت گسترده آن ترغیب کنیم.
مسعودیفر از واردات علوفه جدید به نام “لوپن” از کشور انگلستان خبر داد و گفت: این گیاه از خانواده “خلدر” و جزو گیاهان مرتعی محسوب میشود و میتواند بهعنوان علوفهای مناسب در کشور به کشت انبوه برسد.
وی افزود: این گیاه بهصورت آزمایشی به همراه بذور وارداتی فوق به زیر کشت خواهد رفت تا در صورت موفقیتآمیز بودن کشت، بتوانیم آن را در سایر نقاط کشور گسترش دهیم.
گفتنی است، از روز جمعه هفته جاری کارگاههای آموزشی در استانهای گلستان، خوزستان و منطقه مغان اردبیل با حضور کشاورزان پیشرو، کارشناسان و سایر دستاندرکاران حوزه بذر برگزار میشود تا کشاورزان از نزدیک با روشهای کشت و مراقبتهای دوره داشت آشنا شوند و تولید مناسبی در کشور رقم زده شود.
لازم به ذکر است، این پروژه ملی بوده و در راستای انتقال دانش فنی و تکنولوژی تولید بذر سویا و ارقام برتر آن از شرکت انگلیسی Soyauk.gtp و در راستای تفاهمنامه همکاری مشترک بین شرکت خدمات حمایتی کشاورزی و معاونت امور زراعت با تکیه بر انتقال دانش فنی و تکنولوژی روز بذور استراتژیک اجرایی شد./
وزیر نیرو با بیان اینکه رقابت شدیدی بین مناطق مختلف بر سر توزیع و برداشت منابع آب ایجاد شده، گفت: وزارت نیرو با این رقابت شدید به این نتیجه رسیده که میزان برداشت از چاهها را کنترل و در بحث سدها تجدیدنظر و قوانین سختی را حاکم کند.
به گزارش خبرگزاریکشاورزی ایران(ایانا)، حمید چیتچیان در نشست شورای هماهنگی مدیریت بههمپیوسته منابع آب حوضه آبریز رودخانه سفیدرود گفت: مدیریت منابع آب جزء با مشارکت تمام افراد ذینفع امکانپذیر نیست و در این راستا همه باید همکاری و مساعدت کنند.
وی اظهار داشت: رقابت شدیدی بین مناطق مختلف بر سر توزیع و برداشت منابع آب ایجاد شده و همه این شرایط وزارت نیرو را به این نتیجه رسانده است که میزان برداشت از چاهها را کنترل و در بحث سدها تجدیدنظر و قوانین سختی را حاکم کند.
چیتچیان با بیان اینکه مدیریت منابع آب جز با مشارکت تمام افراد ذینفع در حوضههای آبریز مختلف امکانپذیر نیست، افزود: در این راستا، همه باید همکاری و مساعدت کنند و بدون مشارکت جمعی، وزارت نیرو نمیتواند در طرحهای خود به موفقیت 100 درصدی برسد.
وزیر نیرو ادامه داد: در گذشته شورای هماهنگی حوضه آبریز زایندهرود بهعنوان نخستین تجربه مدیریت پیوسته حوضههای آبریز در کشور با مجوز شورایعالی آب کشور تشکیل و سپس شورای هماهنگی حوضه آبریز کرخه برگزار شد که بسیاری از مسایل پیچیده این حوضه با مشارکت اعضای این شورا به خوبی کنترل شده است.
چیتچیان درباره اهمیت تشکیل مدیریت یکپارچه در حوضههای آبریز کشور، گفت: شرایط امروز منابع آب در کشور و همچنین چالشهای ناشی از شرایط جغرافیایی و طبیعی کشور همچون بروز خشکسالیهای متوالی و پدیده تغییر اقلیم موجب شده است در تعادل منابع و مصارف آب مشکل جدی داشته باشیم.
وی خاطرنشان کرد: با بروز 14 سال خشکسالی به مرور بارشها کم شدند و منابع تجدیدشونده آب کشور کاهش پیدا کرد بهطوری که در سال آبی جاری میزان بارشها 21 درصد کمتر از سال گذشته است.
چیتچیان با بیان اینکه زمانی متوسط بارشها در کشور 250 میلیمتر بود اما در شش سال گذشته متوسط بارشها به 205 میلیمتر رسیده است، افزود: افزایش دمای متوسط کشور موجب شد تبخیر بیشتری بهوقوع بپیوندد و مجموع آب تجدیدپذیر در اختیار کل کشور از 130 میلیارد مترمکعب به کمتر از 115 میلیارد مترمکعب برسد.
وی ادامه داد: در سالهای گذشته کشاورزی توسعه پیدا کرده و جمعیت نیز از 35 سال گذشته تا به حال بیش از دو برابر شده است ضمن آنکه صنعت توسعه و گسترش یافته است و غالب آن به آب بستگی دارد.
چیتچیان با بیان اینکه رقابت شدید بین مناطق مختلف بر سر توزیع و برداشت منابع آب ایجاد شده و همه این شرایط وزارت نیرو را به این نتیجه رسانده است که میزان برداشت از چاهها را کنترل و در بحث سدها تجدیدنظر کرده و قوانین سختی را حاکم کند، افزود: ما ناچاریم یک بازنگری در چگونگی مصرف داشته باشیم.
وی با اظهار اینکه تا پیش از دولت یازدهم درباره شورای هماهنگی مدیریت بههمپیوسته منابع آب حوضههای آبریز تجربهای نداشتیم و نخستین بار این شوراها در رابطه با حوضه زایندهرود تشکیل شد که با ارایه اصول علمی و آمارهای مناسب به نتایج خوبی دست یافتیم، گفت: در پایان آن نشست تصمیم بر این شد تا سهم هر استان در برداشت آب مشخص شود که این کار انجام شد و با نظارت استانداران کار بهخوبی در حال اجراست.
چیتچیان تصریح کرد: در تمام حوضههای آبریز بایستی این روند تکرار شود.
وزیر نیرو با بیان اینکه در حوضه آبریز سفیدرود، 8 استان ذینفع هستند، ابراز امیدواری کرد: با رعایت عقل، عدل و منطق بتوان مشکلات استانهای زنجان، آذربایجانشرقی، اردبیل، همدان، قزوین، کردستان، البرز و در نهایت گیلان را با درایت لازم مدیریت کرد.
حدوداً هفتاد و پنج سال پیش، وقتی که کنار یک دهنه مغازه خیابان قدیمی ری، فلاسکهای عقاب نشان را، پشتسرهم، صف کردند. به فکر کمتر کسی میرسید، دوره دسرهای سرد و یخی ایرانی، رو به انقراض گذاشته است؛ فلاسکهایی که چند برابر بزرگتر از فلاکسهای لوس و ظریف و کم وزن امروزی بود و چند برابر سنگینتر از آنها و جادارتر، بهطوریکه سه چهار کیلو خرده یخ، در آنها جا میگرفت و یخ ها از این غروب تا آن غروب، حالت اولیهشان را حفظ میکردند و ذوب نمیشدند.
جملگی فلاسک های عقاب نشان، علامتی بر خود داشتند تا برای صاحبانشان، به آسانی قابل شناسایی باشند و خدای ناکرده بعضیها، رندی نکنند و با پس و پیش کردن آنها، نوبت خودشان را جلو نیاندازند.
صاحبان فلاسکها، به تجربه دریافته بودند اگر یک ساعت، یک ساعت و نیم، فلاسک سنگین به دست بگیرند و انتظار بازشدن مغازهای را بکشند که کرکرهاش، نیمه باز بود، خستگی بیموردی، عارضشان میکند؛ هم خستگی و هم انتظار.
از اینرو، به پیادهروی سوی دیگر خیابان میرفتند، دوتا دوتایی، سهتا سه تایی، گروهی تشکیل میدادند، با هم گلها میگفتند و گل میشنفتند، گرمای آزار دهنده بعدازظهر تابستانها را تاب میآوردند تا ساعت سه بعدازظهر، فرا برسد، کرکره مغازه بالا برود و کارکنان بستنی فروشی، صدا در صدای هم بیاندازند:
– خامهداره بستنی، نوبر بهاره بستنی!
برای دکانداران، هیچ فرقی نمیکرد، چه فصلی از سال باشد، آنان در بهار، تابستان و پاییز، به این کلام عامیانهشان، وفادار میماندند و هیچ دخل و تصرفی، در آن نمیکردند.
بگذریم. آن زمان بود که مشتریان به سوی فلاسکهایشان میرفتند، نوبت می گرفتند و دایم مرد بلند قامتی را که پشت بساط ایستاده بود؛ مورد خطاب قرار میدادند:
- اکبر آقا، یک کیلو بستنی! … اکبر آقا دو کیلو و نیم بستنی و…
و اکبرچین بر جبین، فلاسکها را، از آنها میگرفت، پر میکرد سفارششان را انجام میداد و فلاسکها را روی پیشخوان سُر میداد، به طرف صندوقدار تا قیمت بستنی را بستاند و خود او بیآنکه سرش را بلند میکرد، صدا میزد:
– نفر بعدی!
…. اکبر مشتی آمده بود تا با بستنی خامهای، کاری کند که دسرهای سرد ایرانی، بهتدریج راهی دیار خاطرهها شوند، از «یخ در بهشت» گرفته تا «رو یخی»، «هل و گلاب» «لرزانک» و…. که سالیان سال، بعد از ناهار یا هنگام عصرانه، ذائقه ایرانیها را، خوش و خنک میکردند و جگرشان را، حال میآوردند.
با ابتکار اکبر مشتی، دوره آنگونه دسرها و میان غذاها، رفته رفته به آخر رسید، نوآمده بود تا دل آزار کهنه شود و در سبد غذاهای تفننی ایرانیها، جای بگیرد، حتی به خارج از کشور هم صادر شود.
آن روزها، از ساعت سه بعدازظهر تا ساعتی پس از غروب، در قسمتی از خیابان ری، غلغله میشد و مردم بستنیهایی میخوردند که اگر قاشق در آن میبردی تا اندکی به دهانت بگذاری، بستنی کِش میآمد و طعماش ماندگارتر از دسرهای ایرانی بود؛ شیرین، خامهدار و عطر گرفته از زعفران و گلاب.
اینها را امیر ملایری، پسر خوانده اکبر مشتی، به من گفت، تا گپ و گفتمان، به یک سرازیری بیافتد و او بتواند راحتتر، به سؤالهایی جواب بدهد که گاهی موردی برای مطرح شدن مییافت. با هم ساعتی در گذشتهها، پرسه زدیم و از بستنی گفتیم:
ضیافتها و گردشهای دسته جمعی
امیر ملایری به تقریب نود و چند کیلو وزن دارد و بههمین میزان طنز و بذلهگویی! او پشت دخلی نشسته است که قبلا اکبر مشتی مینشست و پارهیی وقتها، پشت بساط بستنیسازی قرار میگیرد؛ اما تفاوت او با صاحب مبتکر و اولیه بستنی فروشی، بسیار است؛ اکبر، مشتی و بزن بهادر بود و امیر نفتی است و بازنشسته شرکت نفت که موهای سرش را، هنگامی که به امور قضایی شرکت سر و سامان میداد، حراج کرده است! طنزش آنقدر قوی است که این تصور را در آدمی بهوجود میآورد: شبها خواب ایرج میرزا، عبید زاکانی و سوزنی سمرقندی را میبیند، تحت تاثیر کلام آن بزرگان قرار میگیرد و در نتیجه بر لهجه خیابان ری او، تأثیر میگذارد.
از امیر میپرسم: درازای صف فلاسکهای عقاب نشان، چقدر میشد؟
میخندد و به حرف در میآید، آن هم به سبک خودش، یک پُرس میخندد و یک جمله میگوید و این شیوه را تا هنگامی ادامه میدهد که حرفش تمام شود.
- صف فلاسک ها را، وجب نکردهام، تخمینی میتوانم بگویم هر روز از ساعت یک و نیم دو بعدازظهر، فلاسکها را پشتسرهم قطار میکردند. در روزهای عادی، هفتاد هشتاد فلاسک و در روزهای تعطیلی بیشک، بیشتر از صد، صد و بیست فلاسک.
برای مردم بستنی خامهای تازگی داشت و مردم برای ضیافتها و گردشهای دسته جمعی آخر هفته، بستنی اکبر مشتی را، تدارک میدیدند پدر خواندهام، هر روز حداقل دو تُن، بستنی میفروخت، یعنی دو هزار کیلو، آن هم در مدتی کمتر از چهار ساعت ….. آن وقتها، جمعیت تهران، به دو میلیون نفر هم نمیرسید و این فروش، در واقع یک رکورد بود و حداقل هزار و دویست سیصد نفر را، کفاف میداد.
در حال حاضر که تهران چند برابر آن زمان (سال 1320) جمعیت دارد، فکر نمیکنم هیچ یک از بستنیفروشان، روزانه بیش از سیصد چهارصد کیلو، فروش کنند.
شیوه «بخر و ببر» چندان جواب نداد
امیر ملایری، دنباله حرفهایش را میگیرد:
- در اوایل، شیوه کار مغازه «بخر و ببر» بود، چرا ک یک دهنه مغازه، جواب مشتریهایی که روزبهروز، بیشتر میشد نمیداد، در نتیجه اکبر مشتی، ناچار شد، کارش را توسعه دهد، ابتدا به یک دهنه مغازه اوستا عزیز لولهکش را که خریده بود، چهار دهنه مغازه چلوکبابی فرهنگ را اضافه کرد، بعد سه دهنه مغازه ریختهگری حاج حبیبا… را. یعنی در مدتی کمتر از دو سال، وضع اکبر مشتی بهجایی رسید که هم میتوانست شیوه «بخر و ببر» را، از رونق نیاندازد و هم میتوانست در مغازهاش از مشتریها، پذیرایی کند. با وجود این، اندک نبودند مشتریهایی که باید در مغازه، سرپا میماندند تا صندلی خالی بیابند و نوبت به آنها برسد؛ تازه یک ظرف بستنی کفایتشان نمیکرد، بعضیها دو یا سه ظرف بستنی نوش جان میکردند.
در این مدت کوتاه، آنانی که وصف بستنی را شنیده بودند، از تجریش، کرج و دیگر شهرها و محلههای نزدیک اطراف تهران میآمدند و بستنی خامهای میخوردند، برخی هم مهمانهایشان را به خیابان ری میآوردند (مهمانهایی که از شهرهای دور و نزدیک میآمدند) تا برای تفنن هم شده، یکبار بستنی اکبر مشتی را بچشند. بستنی کاملاً ایرانی.
مشتریها، چه کسانی بودند؟
امیر جواب میدهد: مغازهمان همه جور مشتری داشت، از عملهها بگیر که بیلهایشان را، مقابل مغازه پارک میکردند: تا کارمندها و کارگرها، افراد ثروتمندان و صاحبهای اعتبار… وقتی که سرو کله اتومبیلها، در شهرمان پیدا شد، عدهای با اتومبیل میآمدند، آنهم اتومبیلهای آخرین سیستم.
مشتریان ما، گذشته از فواصل طبقاتیشان، دو دسته بودند، عدهیی مشتریان «بخور و برو» و موقتی، عدهیی هم مشتریان دائمی که همه روزه میآمدند؛ مشتریان زن و مرد، برای خودشان در مغازه، جایگاه ویژهیی داشتند.
یک خانم مشتری داشتیم که همه به او احترام میگذاشتند، زن ابتکار دوست و متینی بود به طبقه اشراف نسبت میرساند، از آن مشتریهای پر و پاقرصی بود که همه روزه میآمد، در جایگاه زنان مینشست و بستنی میخورد و بعد دو فلاسک پر از بستنی میکرد و با خود میبرد، روزی او پنج شش فلاسک آورد، برای تحویل گرفتن بستنی، اکبر آقا از او پرسید:
– امروز حتما مهمان زیادی داری؟
آن زن، جواب داد:
- نه! میخواهم این بستنیها را به پاریس بفرستم، آخر بچههای من در فرانسهاند و از طرفداران بستنی خامهای تو!
از آن روز به بعد، مرتبا هفتهیی چند فلاسک بستنی میخرید و به فرانسه میفرستاد.
امیر ملایری، در دنباله حرفهایش، اظهار اطمینان میکند:
اگر اسمش را بگویم حتماً میشناسیدش، او خانم فخرالدوله بود، مادر یکی از رجال آن زمان، یعنی دکتر علی امینی که به نخست وزیری هم رسید.
گفتهاش را تأیید میکنم:
- میشناسمش، البته اسماً! او همان زنی است که دربارهاش گفتهاند: در سلسله قاجار، یک مرد و نیم وجود داشت. نیم مردش آغامحمدخان بود و مردش خانم فخرالدوله!
امیر ملایری بر حرفم، توضیحی میافزاید:
- خانم فخرالدوله، همان کسی است که اولین تاکسی را وارد ایران کرد و زیربنای ترافیک سنگین امروزی را، پی ریخت؛ فکرش را بکن اولین وارد کننده تاکسی به ایران، شده بود اولین صادر کننده بستنی اکبر مشتی به فرنگ!
نفسی چاق میکند و ادامه میدهد:
- کاری به زندگی خصوصی و بچههایش ندارم، خودش زن فعال و خیرخواهی بود … او به کار اکبر مشتی، اعتقاد داشت، میدانست کلک در کارش نیست، فخرالدوله بارها به پدر خواندهام پیشنهاد کرده بود که برود پاریس، تخصص اش را بهکار گیرد و یک بستنی فروشی آبرومند، دایر کند البته به خرج خود خانم فخرالدوله؛ اما اکبرمشتی قبول نکرد، آخر او خیابان ری را دوست داشت و بالاتر از آن، مغازهاش و کشورش.
به هر تقدیر، باب شده بود که ایرانیهایی که به دیدار خویشاندانشان به خارج میرفتند، بستنی اکبر مشتی را برایشان به سوغات میبردند یا به بیان دیگر، صادر میکردند. از اعضای سفارتخانهها گرفته تا دیگر هموطنانمان و همچنین خارجیها؛ میشود گفت این بستنی در سطحی محدود در اقلام صادراتی قرار گرفته بود و اگر اکبر مشتی میخواست، میتوانست کارش را بسط دهد، اما او به کیفیت بستنیهای، توجه زیادی داشت و نمیخواست برای فروش بیشتر، شغلش را سرسری بگیرد.
اتفاقات خوشایند
ملایری ادامه میدهد؛ از ساعت 3 بعدازظهر که کار فروش بستنی شروع میشد، زنها و دخترها، فلاسکهایشان را بر میداشتند و صفی تشکیل میدادند و مردها نیز صفی جداگانه…. در همین صفها بود که عاشقیها روی میداد و زنان میانسال، همسران مناسبی برای فرزندانشان، دست و پا میکردند.
اکبر مشتی، ضمن فروش و کار، حواسش به همه جا بود و نمیگذاشت کسی از دایره ادب و نزاکت، گامی فراتر برود.
تا دمدمای غروب، همه بستنیها فروش میرفت و کارگرانش، به دیگر کارها میپرداختند، از جمله نظافت مغازه هشت دهنهاش، دیدن تدارک لازم برای تهیه بستنی روز بعد.
بستنی اکبر مشتی، اندکی گرانتر از بستنیهایی بود که به تقلید از او، تهیه و عرضه میکردند، او بستنی را کیلویی سه تومان میفروخت، یعنی صد گرمی سه ریال؛ هر ظرف بستنیاش 150 گرم بود و با قیمت پنج ریال و بستنی نونی همان سه ریال.
اکبر مشتی به قدری از عهده این کارش، به خوبی بر میآمد که در روز جشنهای ملی، مغازهاش را تعطیل میکرد، یعنی خردهفروشی نداشت، چرا که علاوه بر مجلس شورا، برای سفارتخانهها هم، بستنی تهیه میکرد.
یادم میآید چندین بار، در زمان نخستوزیری دکتر امینی؛ دهها فلاسک عقاب نشان بستنی به سفارت ایران در فرانسه بردند برای اعضای سفارت و مهمانانشان و با این بستنی، روی بستنیسازان فرنگی را کم کردند!
دیدم امیر ملایری، بدش نمیآید متکلم وحده شود و برای آنکه نگذارم گفتوگویمان بیراهه برود، از او میپرسم:
- چطور شد که اکبر مشتی، یا به قول دیگر اکبر ملایری، کارش به بستنیسازی کشید و اسمی در کرد؟
افراد مبتکر، شکارچی لحظهها هستند، دیدن یک صحنه، یا شنیدن یک ماجرا، موجب میشود راهشان را پیدا کنند. اکبر مشتی هم، چنین مزیتی بر بعضیها داشت. بگذارید اصل ماجرا را برایتان تعریف کنم.
اکبر مشتی اهل ملایر بود، فرزند نداشت، یعنی قسمتش نبود که روزی روزگاری پدر شود، او اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار، با مادر و دو برادرش شعبان و صادق، به تهران آمدند و سرپناهی برای خود در خیابان ری (بازارچه) دست و پا کردند و مستأجر مادربزرگم شدند، برادر بزرگ شعبان، با مادربزرگ من ازدواج کرد و عمه من با اکبر.
وسط حرفش میآیم:
- مثل این که از اولش اکبر مشتی ذوقی داشت، اگر غیر از این بود با مادربزرگت ازدواج میکرد و برادرش شعبان با دختر مادربزرگت!
امیر ملایری میخندد، نگاهی شوخ به من میاندازد و میگوید:
- اگر ناپدریم چنین کاری میکرد، من امروز در خدمت شما نبودم! از این حرفها بگذریم و برویم به سراغ ابتکار آن مرحوم.
اکبر مشتی، برای گذران زندگی، همه کاری کرده بود طوافی، میوهفروشی، خردهفروشی، چاوداری و… مثلاً با قاطر قند و شکر به شهر بار فروش (بابل) میبرد و هیزم و ذغال میآورد؛ و کارهای سخت و اعصابفرسای دیگر که انجامشان، کار هرکسی نیست… اما اکبر مشتی از هیچ کاری روی نمیگرداند؛ او قد بلندی داشت، زورمند بود و خستگی نمیشناخت.
یک بار، یکی از دوستانش که با آشپز دربار احمدشاه قاجار معاشرتی داشت و چند بار سفر فرنگ رفته بود، به او گفت خارجیها، پس از صرف ناهار و شام دسری میخورند که مزه خوبی دارد، سرد است و شیرین و خوشمزه… یعنی نوعی بستنی است!
اکبر مشتی با شنیدن این گفته، راهش را پیدا کرد و تصمیم گرفت رو دست فرنگیها، بلند شود. او سال 1318 به بستنیفروشی روی آورد، منتها آن سالها فروشنده دورهگرد بود، در سال 1320 مغازه زد، یعنی در سالی که من متولد شدم.
اکبر مشتی در تهیه بستنی ابتکاری به خرج داد، یعنی با خامه، بستنیهایش مزهدار کرد.
اصلاً او اهل زحمت کشیدن بود. از اطراف شهر، یعنی از قوچ حصار، زمان آباد و چند جای دیگر شیر میآورد و با کمک کارگرانش، آنها را میجوشاند.
درست است که کار مغازهاش از ساعت 3 بعدازظهر شروع می شد، اما خودش از ساعت 6 صبح، کار روزانهاش را شروع میکرد، اول شیر و یخ و نمک قالبی میآورد، و از ساعت 8 صبح او کارگرانش شروع میکردند به زدن بستنی.
ملایری اندکی فاصله در کلامش میاندازد و ادامه میدهد: آن وقتها، مثل امروز نبود که با دستگاههای برقی، بستنی میسازند، او در کوچه آب منگل، چهلتا قالب و بشکه داشت، سطح درونی قالبها را، به ضخامت 4 میلیمتر خامه میمالید و پشت قالبها را، یخ و نمک میریخت و کار زدن شیر در قالب به عهده یکی از کارگرها بود که با پارو شروع میکرد به زدن شیر؛ این جور کارگرها را خلیفه میگفتند که یک وردست یا به قول امروزیها، دستیار داشتند که وظیفه شان چرخاندن قالب در بشکه بود، یعنی در یک زمان هشتاد کارگر، مشغول فعالیت بودند تا پس از ساعتها، بستنی سفت شود و پس از تراشیدن خامهها از قالب و مخلوط کردنش با بستنی، آن را ظرف ظرف، فلاسک فلاسک، تحویل مشتریان میدادند.
شغل اکبر مشتی، تقریباً تمام ساعات روز را به انحصار خود در میآورد.
یادم میآید، در میدان بهارستان، کنار کلانتری، بعدها که اتحادیه صنف بستنیفروشها را تشکیل دادند، ریاستش با آقایی به نام اخلاقی بود، او با وجودی که میدانست اکبر مشتی، سواد ندارد، از آنجایی که به صداقتش ایمان داشت، اکبر را صندوقدار اتحادیه کرده بود، این یعنی قوز بالاقوز! اکبر مشتی که همه وقتش را صرف بستنیسازی میکرد، ناچار شده بود، هر روز چند ساعتی در اتحادیه صنف بستنیفروشیها، فعالیت کند، به عبارت دیگر ساعاتی چند بر زمان فعالیتهایش بیافزاید.
کمبود یخ
امیر ملایری، سخنانش را پی میگیرد:
- به غیر از زحمتهایی که اکبرمشتی، برای تهیه بستنی میکشید گاهی وقتها، با مشکلات پیشبینی نشده هم مواجه میشد، مثل کمبود یخ در تهران، اکبر مشتی به هیچ وجه نمیخواست، کاری را که دوست میداشت، حتی چند ساعت به محاق تعطیل بیافتد و هفتاد و هشتاد کارگرش، بیکار شوند؛ در چنین زمانی او و کارگرانش راه میافتادند و میرفتند لالون و زاگون که نزدیک روستای امامه بود و از آنجا، یخ میآوردند.
به شوخی میگویم:
- با این تفاصیل میشود نتیجه گرفت که ناصرالدین شاه، خوش ذوقتر از پدرت بود، زیرا او از امامه، انیسالدوله را آورد!
شوخیام را پی میگیرد و ادمه میدهد:
- بالاخره هرکسی را برای کاری ساختهاند! انیسالدوله در زمان رونق کار پدرم زنده نبود تا بتواند بستنی اکبر مشتی را بچشد، بههرحال شنیدهام که زنی خلاق، مدیر و خودساخته بود.
دلم نمیآید از محدوده شوخی، بیرون بیایم، به لحنم رنگ اعجاب میزنم:
- عجب! گفتی انیسالدوله، زنی خود ساخته بود؟! در حالیکه من فکر میکردم آدم پدر و مادر داری است!
خندان گفتههایش پی میگیرد:
- اول با قاطر، قطعات یخ را به کارگاه بستنیسازی اش میآورد، اما چون کارش به سرعت بیشتر نیاز داشت، یک اتومبیل پت فورد انگلیسی خرید صبح ها پُرش میکرد از یخ، تا کارگاه بستنیسازیاش، همچنان فعال بماند.
پدرم 96 سال عمر کرد و دو سه سال آخر عمرش، به علت نارسایی کلیه زمینگیر و خانهنشین شده بود. وقتی که به آن دنیا راهی شد، بستنیخورها، اور ا روی دوشهایشان تا میدان شوش بردند، باورکن خیابان ری، برای ساعتی، راهبندان شده بود.
اکبر با آن که بیسواد بود، تک بیتهایی از برداشت و غلط و غلوط، آنها را میخواند، مثل این بیت که در واقع شعار همیشگیاش بود:
از کار کَرَم خیزد و دیزی پر گوشت
از بیکاری وَرَم خیزد و سیلی بر گوش!
حالا هفتاد و پنج سال است بستنی خامهیی، در سراسر ایران و بسیاری از کشورهای جهان به مشتاقانش عرضه میشود، بستنییی که بیش از پنجاه سال خود اکبر مشتی، برای بهترشدن کیفیتش، زحمتها کشید و ابتکارها به کار زد.
پرسیدم: با مرگ اکبر مشتی، تکلیف مغازهاش چه شد؟
اکبر جایش را به عمو داد
در پاسخ این پرسشم، امیر ملایری میگوید:
- اکبر مشتی برای آنکه، بستنی خامهیی از گردونه رقابت با دسرها خارج نشود، وصیت کرده بود که مغازهاش را به یار صمیمیاش عبدالله عبداللهی تحویل دهیم، چنین هم کردم، وقتی که عبدالله فوت شد یعنی سال 1360 مغازه بسته شد.
بعد از مدتی، یکی از کارگرها، دوباره این مغازه را باز کرد، البته فقط دو دهنه را از آن مغازه را و اسمش را گذاشت عمو مشتی.
مدتی هم مغازه بستنیفروشی اکبر مشتی، تعطیل بود، تا این که شبی او را در خواب دیدم، از همان زمان من تصمیم گرفتم برای زنده نگهداشتن نامش، باز مغازهاش را دایر کنم که این کار را کردم و بعد از بازنشستگیام از شرکت نفت، کارم را جدیتر گرفتم، بهطوری که هر فصل از سال، من بستنی اکبر مشهدی را، در اختیار مشتریان قرار میدهم.
پرسشی پیش رویم قرار میگیرد، میپرسم: مگر در زمان زنده بودن اکبر، بستنی را در فصلهای بهخصوصی عرضه میکرد؟
جوابش مثبت بود:
اکبر مشتی سالی دو ماه و چند روز، کرکره مغازه اش را پایین میکشید و به کارگرانش مرخصی میداد، یعنی از آخر آذرماه تا پانزدهم اسفندماه. نه اینکه خیال کنی او کارگرانش را، به حال خود رها میکرد، کما بیش حق و حقوقشان را در ایام تعطیلی مغازه میپرداخت و می فرستادشان نزد خانوادهشان تا نانخوری بر تعداد نانخورهای سفرهشان بیافزایند! خودش هم بیکار نمینشست، میرفت کوهنوردی در کوههای سهند و سبلان، تا بهترین ثعلب (ریشه گیاهی کمیاب است) را پیدا کند. او ثعلب مرغوب را که به سختی سنگ خارا بودند ، به عصارخانه مازوجی شهر کاشان میبرد تا آنها را آرد کند و شکری که از کشور کوبا، وارد خرمشهر میکردند و به شکر قرمز معروف بود، میخرید و انبار میکرد تا در مدت فعالیت بستنیسازیش، از بابت کمبود آنها، به زحمت نیافتد.
این را هم بگویم که پنج شاه و عده زیادی از رجال و افراد متنفذ، بستنی اکبر مشهدی را، نوشجان کردهاند، از مظفرالدین شاه، محمدعلیشاه، احمد شاه گرفته تا پهلوی اول و دوم و اعوان و انصارشان. در ضمن نباید از یاد برد که ابتکار پدرخواندهام، سبب شده است که او در زمینه بستنیسازی، اشتغالزایی گستردهیی کند، اکنون به هریک از شهرهای ایران میروی، میبینی بستنیفروشان، بستنی خامهای، عرضه میکنند، حتی در کشورهایی که ایرانیان، کسب و کار راه انداختهاند و کافه رستورانهایی زدهاند، بستنی ایرانی تحویل مشتریانشان میدهند، از جمله به مردم کشورهای اروپایی و امریکایی و همچنین حاشیهنشینان خلیج فارس. هرچند این بستنیها از نظر کیفیت و طعم، به پای بستنی اصلی اکبر مشتی نمیرسد، بازهم طرفداران پر و پاقرصی دارد. حرف آخر اینکه اگر از ابتکارها به درستی استفاده شود، نتایج در خور اعتنایی بهدست میآید و واقعیتها، فراتر از رویاها میروند.
- نقش تو در رونق بستنی پدرت چه بوده است؟
- من خواب اکبر مشتی را دیدم و به خوبی تعبیرش کردم!