گفتوگو با چوپانی که لذت و سبک زندگیاش را با دیگران به اشتراک میگذارد
من از عجین بودن با طبیعت و صفای زندگی روستایی لذت میبرم؛ دلیلی وجود ندارد سبک زندگیام را عوض کنم. در خارج از کشور تعداد زیادی از هنرپیشههای بزرگ و سرشناس جهان در روستا زندگی میکنند ، لذت زندگی فقط در پورشهسواری نیست. لذتهای زیادی وجود دارد که خیلی سادهتر و ارزانتر به دست میآید؛ اما ما آنها را نمیبینیم.
مریم شکرانی | «سلفی ابتکاری یک چوپان» عنوان عکس جالبی بود که بهسرعت محمدقاسم ترابی چوپان شمالی را شهره عام و خاص کرد. عکسی که در واقع چیزی بیشتر از یک شوخی مجازی نبود و محمد و دو نفر از دوستانش را در حالی نمایش میداد که گوشی اندروید خود را به یک شاخه درخت بسته بودند و مقابل دوربین ژست گرفته بودند؛ البته محمد به طنزآمیز بودن این عکس در کپشن (شرح) عکسش اشاره کرده و گفته بود: «ما پول نداریم از این دستکها بخریم و عکس باکلاس بیندازیم. برای همین اختراع کردیم!» با وجود اين چوپان شوخطبع شمالی بهراحتی از حافظه کاربران فضای مجازی پاک نشد و دیری نگذشت که صفحه او در اینستاگرام هزاران دنبالکننده پیدا کرد و شهرت او به اندازهای رسید که روزنامه انگلیسی گاردین نیز با او به گپوگفت نشست. محمد با ذوقی که در عکاسی و نوشتن داشت، توانست عکسهای جذاب خود را در فضای اینستاگرام بارها و بارها تکرار کند و همین مسأله به همراه قلم دلنشیناش سبب شد که مخاطبان ثابت پیدا کند. عکسهایی با موضوع پختن آشرشته در جنگلهای زیبای شمال، برداشت میوه، شیرینکاریهای حیوانات اهلی و… حالا شهرت پسر جوان سی سالهای که خود را در فضای مجازی «یک داهاتی و چوپان» معرفی کرده، باعث شده است پس ازگاردین چند شبکه خارجی نیز داوطلب مصاحبه با او شوند؛ اما محمد به «شهروند» میگوید: درخواست مصاحبه با شبکههای خارجی را نپذیرفته است؛ زیرا تصور میکرد آنها میتوانند برایش دردسر درست کنند و زندگی آرام و باصفایش را به هم بزنند. این دیدگاه محمد حتی درباره برخی پیشنهادهای داخلیها هم تکرار میشود و او با وجود پیامهای وسوسهکنندهای که بعد از شهرتاش دریافت کرده است، ترجیح داده زندگی روستایی و زیبای خود را با همان کیفیت گذشته حفظ کند. محمدقاسم ترابی ساکن روستای گز شرقی استان گلستان است؛ دیپلمه و متاهل است و یک دختر کوچک دارد. صفحه اینستاگرامی محمد با نام سالارپولاد ایجاد شده است. خودش می گوید این نام کاربری را از اسم دو سگ گله اش گرفته است. ادامه گپوگفت «شهروند» با چوپان معروف اینستاگرام را بخوانید:
چه شد که سر از اینستاگرام درآوردی؟
حسین آقا برادر بزرگتر من پزشک است و او سه سال پیش برای من یک گوشی اندروید خرید. او از علاقه من به عکاسی خبر داشت و برایم توضیح داد که میتوانم با نصب برنامهای به نام اینستاگرام یک نمایشگاه دایمی عکس داشته باشم. عکسهایی که خودم با دوربین همان گوشی میگیرم و قادرم آنها را بهسرعت برای بقیه مردم نمایش دهم.
فکر میکردی عکسهایت آن همه بیننده پیدا کند تا آنجا که روزنامهها به شما درخواست مصاحبه بدهند؟
اصلا؛ این موضوع را حتی در خواب هم نمیدیدم. من فقط میخواستم یک صفحه شخصی داشته باشم و عکسهایم را بقیه هم ببینند؛ اما هیچوقت تصور نمیکردم عکسهایم آن همه طرفدار پیدا کند و به مذاق مردم خوش بیاید.
خودت دلیل محبوبیت عکسهایت را چه میدانی؟
موضوع تمام عکسهای من طبیعت و زیباییهای زندگی روستایی است. سبکی از زندگی که این روزها فراموش شده به نظر میرسد. اینکه من در صفحهام امکانی فراهم کردم که مردم بتوانند دریچهای به زیباییهای زندگی روستایی باز کنند، مهمترین عاملی بود که باعث شد عکسهایم پرطرفدار شوند و اتفاقا نخستين و بیشترین فالوورهایم (دنبالکنندههایم) ایرانیهای مقیم خارج از کشور بودند. ایرانیهایی که برایم پیغام میگذاشتند با این عکسها دلتنگیهایشان برای ایران کمتر میشود یا شهرنشینها که زیر عکسهایم مینوشتند وقتی خسته از کار روزانه به خانه برمیگردند، دیدن عکسهای زیبای طبیعت روستایم برایشان خوشایند است و باعث رفع خستگیشان میشود.
بعد از معروف شدن در اینستاگرام پیشنهاد شغلی غیر از چوپانی و کشاورزی را داشتی؟
بله؛ چند اداره دولتی در شهرستان و استان محل زندگیام با من تماس گرفتند و گفتند به دلیل استعداد ویژهات میتوانی بیایی و بهعنوان کارمند مشغول به کار شوی یا حتی برخی از ناشران و فعالان عرصه فرهنگی گفتند که قلم خوبی دارم و میتوانم با راهنمایی آنها کتاب چاپ کنم اما من هیچکدام را نپذیرفتم؛ زیرا خودم و اطلاعاتم را در حد چاپ کتاب نمیدانستم و با زندگی کارمندی هم هیچ میانهای ندارم.
یعنی چوپانی و کشاورزی شغل اول و آخر محمدقاسم ترابی است؟
بله؛ این شغل برای من ایدهآلترین شغل دنیاست. درست است که سختیهایی دارد اما کار با طبیعت آنقدر شیرین و لذتبخش است که حاضر نیستم خوشبختی ارتباط با طبیعت را از دست بدهم. من از بچگی خودم را کشاورز و مزرعهدار دیدهام؛ شغل پدری و نیاکان من است و چون یک کار تولیدی غیر نفتی است میتواند برای کشور مفید و درآمدزا باشد.
برادر پزشک شما هم در روستا زندگی میکند؟
بله؛ حسین آقا در روستای خودمان ساکن است و طبابت میکند. اگر فرصت داشته باشد گاهی هم در مزرعه به کمک خانوادهاش میآید. در کل ما دلبستگی خاصی به روستایمان داریم و حاضر نیستیم یک وجب از خاک آن را با زندگی شهری عوض کنیم.
این همه دلبستگی از کجا میآید؟ چرا زندگی شهری برایتان جذاب نیست؟
این به نگاه هر کس به زندگیاش برمیگردد. من با زندگی روستاییام مشکلی ندارم؛ نه اینکه سختی نداشته باشد، دارد اما همه سبکهای زندگی سختی دارد. حتی یک آدم ثروتمند هم مشکلات خاص خود را دارد که تنها زمانی میتوانی آن مشکلات را درک کنی که به آن سبک زندگی کنی. من از عجین بودن با طبیعت و صفای زندگی روستایی لذت میبرم؛ دلیلی وجود ندارد سبک زندگیام را عوض کنم. در خارج از کشور تعداد زیادی از هنرپیشههای بزرگ و سرشناس جهان در روستا زندگی میکنند. این نشان میدهد که لذت زندگی فقط در پورشهسواری نیست. لذتهای زیادی وجود دارد که خیلی سادهتر و ارزانتر به دست میآید؛ اما ما آنها را نمیبینیم.
به نکته جالبی اشاره کردی، من دیدم که این لذتها و زیباییهای کوچک را حتی در عکسهایت هم کشف میکنی….
همینطور است؛ الان فضای مجازی پر شده است از عکسهای تکراری و مطالبی که از دیگران تقلید کردهایم. کمتر کسی خودش است یا اینکه تلاش میکند حرفهایش تقلید حرف دیگران نباشد و حاصل تفکرات خودش باشد یا عکسهایش تقلیدی از عکسهای دیگران نباشد و نوع نگاه خودش را نمایش بدهد. به جز این ما خیلی دقیق به زندگی و لذتهای اطرافمان نگاه نمیکنيم؛ مثلا همین چند روز پیش من در شالیزار همسایهمان عکسهای زیبایی از مرحله دگردیسی یک قورباغه گرفتم؛ وقتی آن را به همسایهمان نشان دادم با تعجب پرسید: این عکسهای قشنگ را از مزرعه من گرفتی؟ این نشان میدهد که خیلی از زیباییهای زندگی از چشم ما پنهان مانده است.
تا حالا شده از فضای مجازی و اینستاگرام دلزده بشوی؟
من عاشق فضای مجازی و اینستاگرام نیستم و خیلی مواقع است که از فضای مجازی دلزده میشوم؛ زیرا اینجا آدمها، آدمهای واقعی نیستند. بیشتر افراد دنبال رنگ و لعاب دادن به خودشان و خودنمایی هستند، دروغ زیاد میگویند، بددهنی میکنند، به هم توهین میکنند و کمتر با هم مهربان هستند.
پس چرا به اینستاگرام میآیی؟
برای اینکه طرفدارانم را دوست دارم و میخواهم به مردم زیباییها را نشان بدهم. فضای مجازی یک ابزار است مثل تمام ابزارهای دیگر. میتوانی از آن استفاده مفید و لذتبخش داشته باشی یا باعث ناراحتی و آزار دیگران شوی؛ مثلا در یک صفحه داعش عکسهای سر بریدن و شکنجه آدمها را میگذارد و روح و روان بقیه آدمها را آزار میدهد و در یک صفحه میشود از زیباییهای زندگی و لطف و مهربانی خدا به بندههایش عکس گذاشت؛ چرا من نباید زیباییها را برای آدمهای دیگر به نمایش بگذارم؟
برای فضای مجازی چقدر زمان میگذاری؟
من اوقات فراغت و وقت آزادم را به فضای مجازی اختصاص میدهم و از آنهایی نیستم که همه فکر و ذکرشان فضای مجازی است یا در تمام ساعتهای مفید روزشان مشغول عکس گرفتن برای اینستاگرام هستند. اتفاقا زمانی که میبینم چند جوان سر کوچهای نشستهاند و تمام وقت سرشان به گوشیشان گرم است، خیلی ناراحت میشوم؛ با خودم فکر میکنم که آنها چقدر راحت زمان و جوانیشان را هدر میدهند و مفت مفت میبازند. در کل من زمان کمی دارم بیشتر وقتم را مشغول کار در مزرعه، پرورش زنبور عسل، برداشت میوه یا دامداری هستم. زمانی را هم برای خانوادهام اختصاص میدهم و تنها در وقت اضافه به فضای مجازی سر میزنم. در واقع هرکس باید بتواند زندگیاش را منطقی مدیریت کند.
درخواست شات آگهی و تبلیغات هم داری؟
فراوان اما نمیپذیرم. از کارخانههای تولیدی، فروشگاهها و تمام مشاغل دایرکتها و پیامهای زیادی دریافت میکنم برای آنکه آنها را در صفحهام تبلیغ کنم. بعضی از آنها پولهای خوبی هم پیشنهاد میدهند؛ اما من دنبال درآمد و تجارت با صفحهام نیستم. یک صفحه کاملا «دلی» است برای دوستی با آدمهایی که مرا دوست دارند و میخواهند زیباییهای زندگی را با آنها به اشتراک بگذارم. برای همین به تمام درخواستهای شات آگهی پاسخ منفی دادهام.
مردم روستا چقدر به فضای مجازی علاقه نشان میدهند؟
مردم روستا هم درست اندازه شهریها به گوشیهای اندروید و اینستاگرام و تلگرام علاقه دارند. آنها هم وقت زیادی برای فضای مجازی میگذارند و البته این اتفاق بدی نبوده است زیرا آنها تصور میکنند فاصلهشان با شهر و حتی دنیا کمتر شده است و بهسرعت و اندازه شهریها میتوانند از اتفاقها و رویدادهای اطرافشان باخبر شوند و خیلی راحت و ارزان نوشته آدمهای مهم و مشهور را بخوانند که البته این هم جز موارد مثبت و امتیازات فضای مجازی است./